ارسال مطلب جدید
ویرایش

هوای عید ...

غریب ...

هـواي عـيد بسر ، شـوق ارزو ديدار

کجاست عيد به غـربت غـريب را اي يار

مبارک اسـت عقايد به صوب مـذهب و دين

به شرط اينکه تواني بود ترا يک بار

يکي به کعبه تـنعم طواف را پنداشت

دگر گرسنه و بي خانه و بدون نهار

بـه اشـک ديـدهء اواره گان بي ميهن

قـسم که صـدق چنين اسـت ميکنم  اظهار

خـدا به درگهـت ايد اگرنه سـنگ  دلي

به راه دور مرو دست گير کـام بـرآر

اگر به خويش پسندي تو قصر و حور و بهشت

ز حج کعـبه گـذر حاجـت غـريب بـرآر

ببين بـه قصر منا بـر دو چشم قرباني

عـرب بـه خانه خدا گـوشت را نـدارد  کـار

گـرسگان  وطن چشمشان بـه امـيديـست

يک عمر گـوشت نخوردند و ديده اند صد بار

قـرائـت ار به نمازتـو فـرض عـين بـود

کجا شنيده اي تو ناله هاي در تکرار

بـه طفل پاي برهنه که ژنده پوش بود

به پات روي گذارد همي کند اظهار

يکي به صدقه بده تا که صد ، خـدا دهـدت

تو دست خويش نهادي بروي ان دستار

اداي سنت و فرضت اگر که امر بـود

رواتر اسـت مـدد مادرش بود بـيمار

خدا به طعنه و افراط عـيد مي آرد

کجا رواست به طفل يتيم  اين ازار

هـزار گونه دليلم به سر بود امروز

ز بيم کفر مرا نيـسـت جرئـت گـفـتار

خـداي را بـه کدامين زبان سخن گـويم

که بنده ات به ملامت کـشد مرا اين بار

حناي دسـت تنعم به حج و قـربانيست

مرا که نيست سزاوار ، پس به عيد چه کار

یتیم ...

 

خانه تكانى  رسم قديمى همه منتظران بهار است ، خانه تكانى دلها را فراموش نكنيم

كم لطفى مهمان است بر سر سفره بنشيند و صاحبخانه را نشناسد ، حتى اگر او را نبيند

اگر خورشيد از چشم ما پنهان مانده است ، تقصير ابرها نيست ، چشمان ما باران نخورده است


 

ادامه →
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 111 صفحه بعد